قوتی که به کسب و زراعت به دست آورند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). نانی که از ممر مشروع به دست آید. قوت و معاشی که از طریق کسب حلال و مشروع تحصیل شود، طاعت و عبادت. زهد و تقوی. (از ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) (از آنندراج)
قوتی که به کسب و زراعت به دست آورند. (ناظم الاطباء) (از برهان) (آنندراج). نانی که از ممر مشروع به دست آید. قوت و معاشی که از طریق کسب حلال و مشروع تحصیل شود، طاعت و عبادت. زهد و تقوی. (از ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) (از آنندراج)
دهی است از دهستان دوستان بخش بدرۀ شهرستان ایلام که در 94 هزارگزی خاور ایلام و 2 هزارگزی شمال راه مالرو بان هلال پائین واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای 150 تن سکنه. محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. این آبادی دردو محل به فاصله 4 هزارگزی واقع است. بان هلال سفلی 50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان دوستان بخش بدرۀ شهرستان ایلام که در 94 هزارگزی خاور ایلام و 2 هزارگزی شمال راه مالرو بان هلال پائین واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای 150 تن سکنه. محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. این آبادی دردو محل به فاصله 4 هزارگزی واقع است. بان هلال سفلی 50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
به معنی کلاج است و آن حلوائی باشد که عربان قطایف گویند. (برهان قاطع). نام حلوائی که به تازی قطایف گویند. (ناظم الاطباء) ، یک قسم نان بسیار نازکی که از نشاسته و تخم مرغ پزند و با شیرۀ شکر خورند. (منتهی الارب) (از برهان قاطع) (از آنندراج). رجوع به گلاج شود
به معنی کلاج است و آن حلوائی باشد که عربان قطایف گویند. (برهان قاطع). نام حلوائی که به تازی قطایف گویند. (ناظم الاطباء) ، یک قسم نان بسیار نازکی که از نشاسته و تخم مرغ پزند و با شیرۀ شکر خورند. (منتهی الارب) (از برهان قاطع) (از آنندراج). رجوع به گلاج شود
رستنی باشد که در زمین های نمناک روید و آن را به عربی خبزالغراب گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرا). نام رستنی که در زمین نمناک بهم رسد. (ناظم الاطباء). نام گیاهی است دوائی و خوراکی که روی زمین پهن می شود و ثمرش مانند دکمه است و نام های دیگرش خبازی و انجیلک است. (فرهنگ نظام). گیاهی است دوائی که تخم آن را بر نان پاشند و بر زمین نمناک روید، کلاغ آن را دوست دارد. (آنندراج). گیاهی است که تخم آن را بر نان پاشند آن را زاغ دوست دارد به همین جهت نان کلاغ نامند. (غیاث اللغات) (از فرهنگ رشیدی) (از بهار عجم). رقمه. (منتهی الارب). خبازی. پنیرک: باغبان گر بزندبانگ بباغ قرص انجیر شود نان کلاغ. جامی (از آنندراج). پیش کسی که دیده به خال لب تو دوخت نان کلاغ از گل حلوا نکوتر است. قبول (از آنندراج). ، بعضی گویند اقحوان است. (برهان قاطع). اقحوان. (ناظم الاطباء)
رستنی باشد که در زمین های نمناک روید و آن را به عربی خبزالغراب گویند. (برهان قاطع) (انجمن آرا). نام رستنی که در زمین نمناک بهم رسد. (ناظم الاطباء). نام گیاهی است دوائی و خوراکی که روی زمین پهن می شود و ثمرش مانند دکمه است و نام های دیگرش خبازی و انجیلک است. (فرهنگ نظام). گیاهی است دوائی که تخم آن را بر نان پاشند و بر زمین نمناک روید، کلاغ آن را دوست دارد. (آنندراج). گیاهی است که تخم آن را بر نان پاشند آن را زاغ دوست دارد به همین جهت نان کلاغ نامند. (غیاث اللغات) (از فرهنگ رشیدی) (از بهار عجم). رقمه. (منتهی الارب). خبازی. پنیرک: باغبان گر بزندبانگ بباغ قرص انجیر شود نان کلاغ. جامی (از آنندراج). پیش کسی که دیده به خال لب تو دوخت نان کلاغ از گل حلوا نکوتر است. قبول (از آنندراج). ، بعضی گویند اقحوان است. (برهان قاطع). اقحوان. (ناظم الاطباء)
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات